اللهیلغتنامه دهخدااللهی . [ اَل ْ لا ] (ص نسبی ) منسوب به اﷲ. خدایی . مرد خدایی . خداپرست .- اللهیان ؛ مردان خدا : باز وقت صبح چون اللهیان برزنند از بحر سر چون ماهیان .مولوی .
اللهیفرهنگ انتشارات معین(اَ لْ لا) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - منسوب به الله، خدایی . 2 - مرد کامل ، از نقص رسته .
اللهیارلغتنامه دهخدااللهیار. [ اَل ْ لاه ] (اِخ ) دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند در 25هزارگزی جنوب خاورخوسف ، در دامنه واقع و معتدل است . سکنه ٔ آن 5 تن شیعه ٔ ف
اللهیارخانلغتنامه دهخدااللهیارخان . [ اَل ْ لاه ] (اِخ ) غلجائی افغان . از سران سپاه نادرشاه افشار. وی پس از قتل نادر به ابراهیم شاه پیوست و سرانجام در قندهار به امر شاه درانی کشته شد
اللهیارلولغتنامه دهخدااللهیارلو. [ اَل ْ لاه ] (اِخ ) دهی است از دهستان خروسلو بخش گرمی شهرستان اردبیل در 27 هزارگزی باختر گرمی و ده هزارگزی شوسه ٔ گرمی - اردبیل . کوهستانی و گرمسیر
اللهیاریلغتنامه دهخدااللهیاری . [ اَل ْ لاه ] (اِخ ) دهی است از دهستان حیات داود بخش گناوه ٔ شهرستان بوشهر، در 36 هزارگزی جنوب خاوری گناوه و 5 هزارگزی راه فرعی گناوه به برازجان . در
اللهیارلغتنامه دهخدااللهیار. [ اَل ْ لاه ] (اِخ ) دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند در 25هزارگزی جنوب خاورخوسف ، در دامنه واقع و معتدل است . سکنه ٔ آن 5 تن شیعه ٔ ف
اللهیارخانلغتنامه دهخدااللهیارخان . [ اَل ْ لاه ] (اِخ ) غلجائی افغان . از سران سپاه نادرشاه افشار. وی پس از قتل نادر به ابراهیم شاه پیوست و سرانجام در قندهار به امر شاه درانی کشته شد
اللهیارلولغتنامه دهخدااللهیارلو. [ اَل ْ لاه ] (اِخ ) دهی است از دهستان خروسلو بخش گرمی شهرستان اردبیل در 27 هزارگزی باختر گرمی و ده هزارگزی شوسه ٔ گرمی - اردبیل . کوهستانی و گرمسیر
اللهیاریلغتنامه دهخدااللهیاری . [ اَل ْ لاه ] (اِخ ) دهی است از دهستان حیات داود بخش گناوه ٔ شهرستان بوشهر، در 36 هزارگزی جنوب خاوری گناوه و 5 هزارگزی راه فرعی گناوه به برازجان . در