القافرهنگ فارسی عمید / قربانزادهمطلبی را به فکر یا ذهن کسی افکندن. القای شبهه: کسی را به اشتباه انداختن.
القاinduction 2واژههای مصوب فرهنگستان[روانشناسی] پدیدهای که در آن تقویت برخی اَشکالِ رفتار سبب افزایش احتمال وقوع آنها و نیز صورتهای مشابه دیگری، که تقویت نشدهاند، میشود متـ . تعمیم پاسخ resp
inducesدیکشنری انگلیسی به فارسیالقا می کند، وادار کردن، تحریک شدن، اعوا کردن، استنتاج کردن، تهییج شدن
inductsدیکشنری انگلیسی به فارسیالقا می کند، درک کردن، استنباط کردن، وارد کردن، گماشتن بر، اشنا کردن، القاء کردن