الغزلغتنامه دهخداالغز. [ اَ غ َ ] (اِخ ) (ابن ...) مردی که نام او سعد یا عروه یا حارث بوده است . در مثل گویند: انکح من ابن الغز، و این مرد در داشتن مال فراوان و بزرگی نره ضرب ال
بیت الغزللغتنامه دهخدابیت الغزل . [ ب َ تُل ْ غ َ زَ ] (ع اِ مرکب ) بیت انتخابی و بهتر. (غیاث ) (بهار عجم ). کنایه از بیت منتخب و گزیده است . (آنندراج ). شاه بیت . بیتی که در غزل از
ام الغزلانلغتنامه دهخداام الغزلان . [ اُم ْ مُل ْ غ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر، واقع در 54 هزارگزی خاور شادگان و 3 هزارگزی باختر راه بندر معشور به شا
حبیب الغزیلغتنامه دهخداحبیب الغزی . [ ح َ بُل ْ غ زْزی ] (اِخ ) یکی از صحابه و پدر طلق بن حبیب است . (قاموس اعلام ترکی ). و ظاهراً تصحیف حبیب العنزی باشد.
دم الغزلانلغتنامه دهخدادم الغزلان . [ دَ مُل ْ غ ِ ] (ع اِ مرکب ) تره ای است . (منتهی الارب ). دمیةالغزلان . نام تره ای است . (یادداشت مؤلف ).
بیت الغزللغتنامه دهخدابیت الغزل . [ ب َ تُل ْ غ َ زَ ] (ع اِ مرکب ) بیت انتخابی و بهتر. (غیاث ) (بهار عجم ). کنایه از بیت منتخب و گزیده است . (آنندراج ). شاه بیت . بیتی که در غزل از
ام الغزلانلغتنامه دهخداام الغزلان . [ اُم ْ مُل ْ غ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر، واقع در 54 هزارگزی خاور شادگان و 3 هزارگزی باختر راه بندر معشور به شا
حبیب الغزیلغتنامه دهخداحبیب الغزی . [ ح َ بُل ْ غ زْزی ] (اِخ ) یکی از صحابه و پدر طلق بن حبیب است . (قاموس اعلام ترکی ). و ظاهراً تصحیف حبیب العنزی باشد.
دم الغزلانلغتنامه دهخدادم الغزلان . [ دَ مُل ْ غ ِ ] (ع اِ مرکب ) تره ای است . (منتهی الارب ). دمیةالغزلان . نام تره ای است . (یادداشت مؤلف ).