لغتنامه دهخدا
بیو. [ بیوْ ] (اِ) کرمکی باشد که جامه ٔ پشمین و کاغذ را بخورد و ضایع کند. (برهان ) (از جهانگیری ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (از آنندراج ). مصحف بید. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). بید. پت . (یادداشت مؤلف ): العث ؛ بیو خوردن پشم را. عثه . (تاج المصادر بیهقی ) :</s