الصلالغتنامه دهخداالصلا. [ اَص ْ ص َ ] (ع صوت ) مرکب از ال (حرف تعریف ) و صلا بمعنی آواز دادن برای خورانیدن طعام یا چیزی دادن به کسی . دعوت برای خوان . ندا کردن برای طعام . رجوع
الصلافرهنگ فارسی عمید / قربانزادهکلمهای که در مقام دعوت عدهای از مردم برای طعام خوردن یا انجام دادن کاری گفته میشود.
علیه الصلاةلغتنامه دهخداعلیه الصلاة. [ ع َ ل َهِص ْ ص َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) بر او درود باد! ترکیبی است که پس از نام پیامبران آرند : در آن وقت وحی از جلیل الصفات بیامد به عیسی ع
علیه الصلات والسلامفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدرود و تحیت بر او باد. Δ پس از ذکر نام پیغمبر میآید.
صلاح الدین کلالغتنامه دهخداصلاح الدین کلا. [ ص َ حُدْ دی ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بلده ٔ کجور بخش مرکزی شهرستان نوشهر. در30هزارگزی خاور نوشهر، کنار شوسه ٔ نوشهر به بابلسر. دشت . معت
پهلوان صلاح الدینلغتنامه دهخداپهلوان صلاح الدین . [ پ َ ل َ ص َ حُدْ دی ] (اِخ ) میزبان . رجوع به صلاح الدین ... در حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 638 شود).
علیه الصلاةلغتنامه دهخداعلیه الصلاة. [ ع َ ل َهِص ْ ص َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) بر او درود باد! ترکیبی است که پس از نام پیامبران آرند : در آن وقت وحی از جلیل الصفات بیامد به عیسی ع
صلاةکشیدنلغتنامه دهخداصلاةکشیدن . [ ص َ ک َ /ک ِ دَ ] (مص مرکب ) گفتن الصلاة به آواز بلند برای دعوت به نماز میت یا نماز عیدین . رجوع به صلاةکش شود.
علی صنعانیلغتنامه دهخداعلی صنعانی . [ ع َ ی ِ ص َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن اسماعیل بن صلاح حسنی یمانی صنعانی . دانشمند و ادیب ، و از آل امیر بود. در ذی قعده ٔ سال 1171 هَ . ق .
علی شناویلغتنامه دهخداعلی شناوی . [ ع َ ی ِ ش ِن ْ نا ] (اِخ ) مکنی به ابوالصفا. او راست :الفوائد السنیة فی ذکر الصلاة علی خیر البریة، که در29 رجب سال 1142 هَ . ق . از تألیف آن فراغ
صلاة کشلغتنامه دهخداصلاة کش . [ ص َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) شخصی که مردمان را با گفتن لفظ الصلاة برای نمازعید یا نماز مرده آگاه میسازد. آنکه بر فراز مناره یا مأذنه یا مکان مرتفعی ب