الصاقلغتنامه دهخداالصاق . [ اِ ] (ع مص ) به چیزی چسبیدن و چسبانیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). چسبانیدن . (منتهی الارب ). بچیزی وادوسانیدن . (مصادر زوزنی ). بچیزی بادسانیدن . (ت
الثاقلغتنامه دهخداالثاق . [ اِ ] (ع مص ) تر کردن . (تاج المصادربیهقی ). تر کردن و نمناک گردانیدن . (منتهی الارب ).
الساقلغتنامه دهخداالساق . [ اِ ] (ع مص ) برچسبانیدن . (منتهی الارب ). بچیزی وادوسانیدن . (مصادر زوزنی ). بچیزی بادسانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). چسبانیدن . (از اقرب الموارد). الز
التصاقدیکشنری عربی به فارسیچسبيدگي , الصاق , طرفداري , رضايت , موافقت , اتصال و پيوستگي غير طبيعي سطوح در اماس , اميزش و بهم اميختگي طبيعي قسمتهاي مختلف , الحاق , انضمام , قبول عضويت , هم
الزاقلغتنامه دهخداالزاق . [ اِ ](ع مص ) چسبانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و منه الحدیث : فاذا سجدت فألزق جبهتک بالارض . (منتهی الارب ). بچیزی وادوسانیدن .