هاشمیلغتنامه دهخداهاشمی . [ ش ِ ] (اِخ ) یاسین حلمی «پاشا» ابن السید سلماس الهاشمی . از رجال بزرگ سیاسی عراق در 1299 هَ . ق . در بغداد متولد شد و در همانجا به تحصیل پرداخت و سپس
معتزلهلغتنامه دهخدامعتزله . [ م ُ ت َ زِ ل َ ] (اِخ ) فرقه ای است که می گویند به دنیا و آخرت ، دیدن حق تعالی ممکن نیست . ونیز می گویند که نیکی از خداست و بدی از نفس و مرتکب کبیره
جارةلغتنامه دهخداجارة. [ جارْ رَ ] (ع ص ، اِ) جردهنده . کسره دهنده . || راه بسوی آب . || شتری که به مهار کشیده شود. فاعلةبمعنی مفعولة مثل راضیة و دافق بمعنی مرضیة و مدفوق . و فی