طواف الزیارةلغتنامه دهخداطواف الزیارة. [ طَ فُزْ زیا رَ ] (ع اِ مرکب )رجوع به طواف زیارت و طواف فرض و طواف فریضه شود.
نایب الزیارهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهکسی که به نیابت از شخص دیگر به زیارت مزار یکی از امامان برود.
الم زارلغتنامه دهخداالم زار. [ اَ ل ُ ] (اِ مرکب ) زمینی که ته کُلَش هنوز در آن بر جای مانده باشد . آلم زار. (یادداشت مؤلف ).
جلال الدین سیوطیلغتنامه دهخداجلال الدین سیوطی . [ ج َ لُدْ د ن ِ س ُ طی ی ] (اِخ ) عبدالرحمان بن ابی بکربن محمد یا ابوبکر محمد جلال الدین سیوطی مکنی به ابوالفضل از اکابر علمای عامه است . وی
طوافلغتنامه دهخداطواف . [ طَ ] (ع مص ) طوف . طوفان . تطواف . (منتهی الارب ). گرد گشتن . گرد چیزی گشتن . (منتخب اللغات ). گرد برآمدن . (تاج المصادر). گرد بر چیزی برآمدن . دور زدن
راندنلغتنامه دهخداراندن . [ دَ ] (مص ) دور کردن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی متعلق به کتابخانه ٔ مؤلف ). طرد کردن . دور داشتن از نزد خود. رد کردن . بد
جستنلغتنامه دهخداجستن . [ ج ُ ت َ ] (مص ) یافتن . (بهارعجم ) (آنندراج ) (برهان ). یافتن و پیدا کردن . (فرهنگ فارسی معین ). یافتن و گم کرده را پیدا کردن . (ناظم الاطباء). در تداو