الدرم بلدرم کردنفرهنگ انتشارات معین( ~. بِ دُ رُ. کَ دَ) [ تُر - فا. ] (مص ل .) 1 - لاف زدن . 2 - بدوبیراه گفتن با هدف ترساندن طرف مقابل .
الدرم بلدرملغتنامه دهخداالدرم بلدرم . [ اُ دُرْ رَ ب ُ دُرْ رَ ] (ترکی ، اِ مرکب ، از اتباع ). یعنی میکُشم و پاره میکنم . در تداول عامه تهدید سخت . تهدید کردن خاصه بقتل .- الدرم بلدرم
الدرم بلدرملغتنامه دهخداالدرم بلدرم . [ اُ دُرْ رَ ب ُ دُرْ رَ ] (ترکی ، اِ مرکب ، از اتباع ). یعنی میکُشم و پاره میکنم . در تداول عامه تهدید سخت . تهدید کردن خاصه بقتل .- الدرم بلدرم
لاف زدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی دن، بالیدن، رجز خواندن، نازیدن، منم کردن، آماس کردن، الدرم[و]بلدرم کردن، ال کردن و بل کردن (اله کردن وبله کردن)، کرکری خواندن، یللی خواندن ف
رای زدنلغتنامه دهخدارای زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) با کسی در تدبیر امری مشورت کردن . (ناظم الاطباء). مشورت . شور کردن . سگالش کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). مشاوره . (دهار). (این مص
طاهرلغتنامه دهخداطاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عمرواللیث . نواده ٔ عمرولیث . وی در سیستان به مقام او نشست (عمرولیث ) ولی چون خواست فارس را هم مثل سابق تحت امر صفاریان درآورد،