الدادلغتنامه دهخداالداد. [ ] (اِخ ) نام یکی از هفتاد تن مشایخ که از اسرائیل برای اعانت موسی برگزیده شدند، و بمعنی کسی است که خدا او را دوست دارد. (از قاموس کتاب مقدس ). در قرآن ک
الدادلغتنامه دهخداالداد. [ اِ ] (ع مص ) کسی را دارو بیک سوی دهن فروگذاشتن . (تاج المصادر بیهقی ). ریختن دارو بکرانه ٔ دهن کسی از دارودان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب المو
اللـه دادفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. [عامیانه] مال خداداده.۲. [قدیمی] خداداد.۴. [قدیمی] آنچه به غنیمت ببرند یا غارت کنند.
عهد حضوریلغتنامه دهخداعهد حضوری . [ ع َ دِ ح ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پیمان حضوری . پیمان که رودرروی کنند. || این اصطلاح در دستور زبان عرب به «ال » داده شده است هرگاه مصحوب آن حضو
عهد ذکریلغتنامه دهخداعهد ذکری . [ ع َ دِ ذِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) این اصطلاح در دستور زبان عرب به «ال » داده شده است هرگاه مصحوب آن ذکری باشد، مانند: «کما أرسلنا اًلی فرعون رسو
عهد ذهنیلغتنامه دهخداعهد ذهنی .[ ع َ دِ ذِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سابقه ٔ ذهنی . معرفت ذهنی . شناخت ذهنی . || این اصطلاح در دستور زبان عربی به «ال » داده شده است در صورتی که مصحو