الحائیلغتنامه دهخداالحائی . [ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان اهواز، که در 39 هزارگزی شمال باختری اهواز، کنار راه شوسه ٔ اهواز به اندیمشک در ساحل رود کرخه
قلعه سحرلغتنامه دهخداقلعه سحر. [ ق َ ع َ س َ ح َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آب (بلوک عنافجه ) بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 36 هزارگزی شمال اهواز و کنار شوسه ٔ اهواز به اندی
صلغتنامه دهخداص . (حرف ) حرف چهاردهم از حروف هجاء عرب و هفدهم از الفباء فارسی و هیجدهم از حروف ابجد و در حساب جُمَّل آن را به نود دارند. || این حرف در لغت فرس نیامده لیکن گاه
الحاقیلغتنامه دهخداالحاقی . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب به الحاق . غیراصلی . غیراصیل . مقابل اصلی : بیت الحاقی .
علی حاجیلغتنامه دهخداعلی حاجی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی بن سلیمان بن احمد آل حاجی بلادی قطیفی بحرانی . مورخ و متکلم بودو در نظم سخن نیز دست داشت . وی ساکن قطیف بود و در حد