الجیلغتنامه دهخداالجی . [ اُ ] (ترکی ، اِ) مبدل الجه . (فرهنگ نظام ). جنس و بندی که در تاخت ملک بیگانه گیرند. الجه . رجوع به الجه شود : آن سرو سهی چون قدح می بگرفت از آتش می برگ
الجینلغتنامه دهخداالجین . [ اِ ] (اِخ ) ناحیه ایست از اسکاتلند شمالی . مرکز آن نیز الجین است . سکنه ٔ آن 41000 تن و سکنه ٔ مرکز آن 9000 تن است .