الجافرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ناچار کردن؛ کسی را به کاری وادار ساختن.۲. پناه دادن.۳. کار خود را به خدا سپردن.
الجاملغتنامه دهخداالجام . [ اِ ] (ع مص ) لگام پوشانیدن ستور را. (منتهی الارب ). لگام نهادن بر اسب . (از اقرب الموارد). لگام برکردن . (تاج المصادر بیهقی ). || داغ کردن به داغ لجام