التزام دادنلغتنامه دهخداالتزام دادن . [ اِ ت ِ دَ] (مص مرکب ) التزام سپردن . آنکه کسی قراری گذارد که خود را ملزم سازد. خواه با وثیقه و خواه بدون آن .
التزامدیکشنری عربی به فارسیپايدار , پايا , ساکن , وفا کننده , تاب اور , تحمل کننده , سرسپردگي , ارتکاب , حکم توقيف , تعهد , الزام , قبول , اجابت , بر اوردن , التزام , محظور , وظيفه , اماد
التزاملغتنامه دهخداالتزام . [ اِ ت ِ] (ع مص ) دست بگردن زدن و در بر گرفتن . (منتهی الارب ). در بر گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ).اعتناق . (اقرب الموارد). || ملازم شدن
التزامفرهنگ انتشارات معین(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) همراه بودن ، همراهی کردن .2 - (مص م .) ملزم شدن به امری . ج . التزامات .
pledgedدیکشنری انگلیسی به فارسیمتعهد شد، متعهد شدن، گرو گذاشتن، بسلامتی کسی باده نوشیدن، التزام دادن، عهد کردن
pledgingدیکشنری انگلیسی به فارسیتعهد، متعهد شدن، گرو گذاشتن، بسلامتی کسی باده نوشیدن، التزام دادن، عهد کردن
pledgesدیکشنری انگلیسی به فارسیتعهدات، گرو، وثیقه، ضمانت، بیعانه، تعهد و التزام، سوگند ملایم، در گروگان، باده نوشی بسلامتی کسی، نوش، متعهد شدن، گرو گذاشتن، بسلامتی کسی باده نوشیدن، التزام داد
مسئولیت قبول کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ول کردن، تعهد کردن، متعهد شدن، لبیک گفتن، قول مساعد دادن، قول دادن، احساس مسئولیتکردن، التزام سپردن، التزام دادن
وعددیکشنری عربی به فارسیدرگروگان , گرو , وثيقه , ضمانت , بيعانه , باده نوشي بسلا متي کسي , بسلا متي , نوش , تعهد والتزام , گروگذاشتن , بسلا متي کسي باده نوشيدن , متعهد شدن , التزام داد