التذاذلغتنامه دهخداالتذاذ. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مزه یافتن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). لذت و مزه یافتن . (غیاث اللغات ) : بحاسه ٔ ذوق به انواع مطعوم و مشروب التذاذ میکند
التذاعلغتنامه دهخداالتذاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سوختن جراحت و ریش بدرد، و سوزش آن . (منتهی الارب ). سوختن ریش و آنچه بدان ماند از درد. (تاج المصادر بیهقی ). سخت دردکردن زخم و ریش و
التیاذلغتنامه دهخداالتیاذ. [ اِ ] (ع مص ) پناه آوردن : جز استلام و التیاذ بظل استرحام ، پناهی ندانست . (جهانگشای جوینی ).
اهتذاذلغتنامه دهخدااهتذاذ. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سبک بریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بریدن . (المصادر زوزنی ). بشتاب بریدن یا همه چیزی را بریدن . (از اقرب الموارد). بریدن بزودی .
لذت فیزیکیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی لذت فیزیکی، لذت، حظ، بهره التذاذ، تلذذ، ارضا، نفسپرستی، عدماعتدال تفریح، سرگرمی، خوشی تلطیف، لذتبخشی نصیب
مزه بردنلغتنامه دهخدامزه بردن . [ م َ زَ / زِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) التذاذ. لذت بردن . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). مزه یافتن . رجوع به مزه یافتن شود.
مناکحلغتنامه دهخدامناکح .[ م َ ک ِ ] (ع اِ) زنان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || نکاح . عروسی . مباشرت با زنان : قوت شهوی ... مبداء جذب منافع و طلب ملاذ از م