الایلغتنامه دهخداالای . [ اَ ] (ترکی ، اِ) اسباب . تشریفات . شکوه . (دزی ).- الای جاوش ؛ مأمور دولتی که کار او رساندن پیغامها و اعلان جنگ است . (دزی ).- الای مدافع ؛ زد و خورد
آلایلغتنامه دهخداآلای .(نف مرخم ) در کلمات مرکبه مخفف آلاینده : نیست بر من روزه در بیماری دل زآن مراروزه باطل میکند اشک دهان آلای من . خاقانی .لبش گاهی بخواهش لقمه آلای ولی در ز