الات الحبلغتنامه دهخداالات الحب . [ اُ تُل ْ ح َب ب ] (اِخ ) چشمه ایست در اِضَم از ناحیه ٔ مدینه . (معجم البلدان ).
الات ذی العرجاءلغتنامه دهخداالات ذی العرجاء. [ اُ ت ُ ذِل ْ ع َ ] (اِخ ) زمینی است پیرامون عرجاء و عرجاء پشته است . (معجم البلدان ).
آلاتفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. [جمعِ آلَة] = آلت۲. نشاندهندۀ انواع جنس (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آهنآلات، بلورآلات، شیشهآلات.
علامهلغتنامه دهخداعلامه . [ ع َل ْ لا م َ ] (اِخ ) تقی الدین راصد محمد (متوفی در سال 993 هَ . ق .). او راست : الطرق السنیة فی الاَّلات الروحانیة. (کشف الظنون ).
تقی الدین راصدلغتنامه دهخداتقی الدین راصد. [ت َ قی یُد دی ن ِ ص ِ ] (اِخ ) محمدبن ابی الفتح محمدبن احمدبن محمدبن احمدبن یوسف بن الامیر منکو برس الاسدی تقی الدین ابوبکر الراصد. در سال 930
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (افندی ) طویل . او راست : ترکیب الاَّلات . طبع سنگی بولاق بسال 1257 هَ. ق . و میکانیقه یعنی علم الحیل . بمعاونةحمد بیومی طبع سنگی بولاق
عبدالغنیلغتنامه دهخداعبدالغنی . [ ع َ دُل ْ غ َ نی ی ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن عبدالغنی النابلسی . وی شاعر و عالم به علم دین و ادب بود و به بغداد وفلسطین و لبنان و مصر و حجاز سفر کرد.
ابوالعزیزلغتنامه دهخداابوالعزیز. [ اَ ب ُ ل ع َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن رزاز جزری ملقب به بدیعالزمان . او راست : کتاب الالات الروحانیه .