اقریلغتنامه دهخدااقری . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قَرو. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به قرو و اقروه شود.
اقریلغتنامه دهخدااقری . [ اَ را ] (ع ص ) بزرگ پشت . (المصادر زوزنی ). گویند: ناقة قرواء و جمل اقری ؛ ای طویلةالسنام . (از اقرب الموارد).
اغریلغتنامه دهخدااغری . [ اُ ] (اِ) ترکی است . دزد. چنانچه از نصاب ترکی و از اهل زبان بتحقیق پیوسته . (آنندراج ). دزد. (ناظم الاطباء). دزد. اوغری . (فرهنگ فارسی معین ).- باز اغر
عقریلغتنامه دهخداعقری . [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب به عقر که آن قریه ای است بر راه بغداد به دسکرة. ابوالدر لؤلؤبن ابی الکرم بن لؤلؤبن فارس عقری بدین نسبت شهرت دارد. (از اللباب
عقریلغتنامه دهخداعقری . [ ع َ را / ع َ رَن ْ ] (ع ص ) زن حایض . (از منتهی الارب ). || المراة عقری حلقی ؛یعنی خداوند جسم او را مجروح کند و در گلوی وی درد ایجاد کند، و یا اینکه با
عقریلغتنامه دهخداعقری . [ ع َ ق َ ] (ص نسبی ) منسوب به عقر که گویا قریه ای است از قرای رملة.ابوجعفر محمدبن احمدبن ابراهیم عقری رملی بدین نسبت شهرت دارد. او محدث بود، و پس از سال
عقریلغتنامه دهخداعقری . [ ع ُ را ] (ع اِ) زمین و آب و مانند آن . (منتهی الارب ). ضیعه ، چون عَقار. (از اقرب الموارد).
اقریطسلغتنامه دهخدااقریطس . [ اَ / اِ طُ ] (اِخ ) اقریطش . نام جزیره ای است در بحر روم که آنرا کریت گویند. (ناظم الاطباء). نام جزیره ایست از جزایر یونان . (برهان ) (آنندراج ). این
اقریطونلغتنامه دهخدااقریطون . [ ] (اِخ ) معروف به مزین . طبیبی بوده بعد از بقراط و پیش از جالینوس و او راست : کتاب الزینه . (ابن الندیم ). و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی و عیون الانب
اقریةلغتنامه دهخدااقریة. [ اَ ی َ ] (ع اِ) ج ِ قَری ّ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بمعنی مجاری سیل . (از اقرب الموارد).
جزیره ٔ اقریطسلغتنامه دهخداجزیره ٔ اقریطس .[ ج َ رَ ی ِ اَ / اِ طِ / طُ ] (اِخ ) یا اقریطش . یکی از شش جزیره ٔ دریای روم که اندر شمال طرابلس است برابر وی . گرد وی سیصد میل است . (از حدود
گل اقریطسلغتنامه دهخداگل اقریطس . [ گ ِ ل ِ اَ طُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی از گل باشد و آنرا از جزایر یونان آورند. گویند اگر زن آبستن بر خود بندد بچه ٔ او را آسیبی نرسد تا برس
اقریطسلغتنامه دهخدااقریطس . [ اَ / اِ طُ ] (اِخ ) اقریطش . نام جزیره ای است در بحر روم که آنرا کریت گویند. (ناظم الاطباء). نام جزیره ایست از جزایر یونان . (برهان ) (آنندراج ). این
اقریطونلغتنامه دهخدااقریطون . [ ] (اِخ ) معروف به مزین . طبیبی بوده بعد از بقراط و پیش از جالینوس و او راست : کتاب الزینه . (ابن الندیم ). و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی و عیون الانب
اقریةلغتنامه دهخدااقریة. [ اَ ی َ ] (ع اِ) ج ِ قَری ّ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بمعنی مجاری سیل . (از اقرب الموارد).
جزیره ٔ اقریطسلغتنامه دهخداجزیره ٔ اقریطس .[ ج َ رَ ی ِ اَ / اِ طِ / طُ ] (اِخ ) یا اقریطش . یکی از شش جزیره ٔ دریای روم که اندر شمال طرابلس است برابر وی . گرد وی سیصد میل است . (از حدود
گل اقریطسلغتنامه دهخداگل اقریطس . [ گ ِ ل ِ اَ طُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی از گل باشد و آنرا از جزایر یونان آورند. گویند اگر زن آبستن بر خود بندد بچه ٔ او را آسیبی نرسد تا برس