اقروةلغتنامه دهخدااقروة. [ اَق ْ رُ وَ ] (ع اِ) ج ِ قَرو، بمعنی کاسه ٔ چوبین و کاسه برای ولوغ سگ . (از اقرب الموارد). رجوع به قرو شود.
اروهلغتنامه دهخدااروه . [ اَ ] (اِخ ) مرکز قضائیست در سنجاق سعرد از ولایت تبلیس تقریباً در مسافت پنج ساعت راه از شمال شرقی قصبه ٔ سعرد. (قاموس الاعلام ترکی ).
اروهلغتنامه دهخدااروه . [ اُ وِ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی از خزندگان زحّافه از خانواده ٔ آنگیده که در اروپا و بربر و آسیای غربی بسیار است .
اقریلغتنامه دهخدااقری . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قَرو. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به قرو و اقروه شود.
قرولغتنامه دهخداقرو. [ ق َرْوْ ] (ع اِ) حوض . || جوی بزرگ ودراز که در آن ستوران آب خورند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || زمین که قطع نشود. (منتهی الارب ) (آنندراج