اقدارلغتنامه دهخدااقدار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قَدَر، بمعنی فرمان و حکم و اندازه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ج ِ قِدْر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع
اقدارلغتنامه دهخدااقدار. [ اِ ] (ع مص ) توانا گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
اغدارلغتنامه دهخدااغدار. [ اِ ] (ع مص ) تاریک گردیدن شب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).تاریک شدن شب : اغدر اللیل ؛ اظلم . (از اقرب الموارد). || سپس گذاشتن شتر و گوسفن
اعظاملغتنامه دهخدااعظام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عظم (در خردی و بزرگی ستاره ها)، یعنی اقدار.- اعظام کواکب ؛ اقدار ستارگان از شش عظم یا قدر. (یادداشت بخط مؤلف )
احضرلغتنامه دهخدااحضر. [ اَ ض َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از حضور: وقد تورک علی هذا قبل هؤلاء قوم ٌ، کانوا احدّ انیاباً و احضر اسباباً و اعظم اقداراً... فلم یثّم لهم ما ارادوه . (
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن هارون بن علی بن یحیی بن ابی منصور المنجم . مکنی به ابوالفتح منجم . یاقوت گوید: او یکی از کسانی است که در طرق آداب ، راه و رسم
خفیفةلغتنامه دهخداخفیفة. [ خ َ ف َ ] (ع ص ) مؤنث خفیف . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).- کواکب خفیفه ؛ نه کوکب است که نیک خرد می نماید از قد
قدرلغتنامه دهخداقدر. [ ق َ دَ ] (ع اِ) فرمان . حکم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || اندازه کرده ٔ خدای تعالی بر بندگان از حکم . (منتهی الارب ).سرنوشت . تقدیر. (کشاف اصطلاحات الف