اقتملغتنامه دهخدااقتم . [ اَ ت َ ] (ع ص ) سیاه فام یا خاکسترگون . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).- باز اقتم الریش ؛ باز خاکستری پر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اغتملغتنامه دهخدااغتم . [ اَ ت َ ] (ع ص ) آنکه سخن پیدا نتواند گفت . ج ، غُتم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه سخن هویدا نگوید. ج ، غتم . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). آنکه سخن ن
اقتماعلغتنامه دهخدااقتماع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) از مشک آب خوردن یا ازسوراخ مشک آب خوردن بدهان . || برگزیده ٔ چیزی گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
اقتماملغتنامه دهخدااقتمام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سیاه فام شدن . سیاه رنگ شدن و قتمه گون گردیدن . || خاکسترگون شدن . (منتهی الارب ). || بلب خوردن گوسپند گیاه را. || خوردن هرچه بر خوا
اقتماحلغتنامه دهخدااقتماح . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سفوف کردن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). کفلمه کردن . (یادداشت مؤلف ). || پست خشک خوردن . || رسیدن گندم و سخت شدن آن .
اقتماعلغتنامه دهخدااقتماع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) از مشک آب خوردن یا ازسوراخ مشک آب خوردن بدهان . || برگزیده ٔ چیزی گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
اقتماملغتنامه دهخدااقتمام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سیاه فام شدن . سیاه رنگ شدن و قتمه گون گردیدن . || خاکسترگون شدن . (منتهی الارب ). || بلب خوردن گوسپند گیاه را. || خوردن هرچه بر خوا
اقتماحلغتنامه دهخدااقتماح . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سفوف کردن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). کفلمه کردن . (یادداشت مؤلف ). || پست خشک خوردن . || رسیدن گندم و سخت شدن آن .
تاج الدینلغتنامه دهخداتاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (سید...) موسی از رجال دوران سلطان معزالدین بهرامشاه بن اقتمش . خواندمیر در حبیب السیر در ترجمه ٔ احوال بهرامشاه آرد:... بدرالدین
حثالغتنامه دهخداحثا. [ ح ِ ] (اِخ ) موضعی به شام در گفته ٔ عدی بن رقاع :یا من رای برقاً ارقت بضوئه امسی تلالاً فی حوارکه العلی فاصاب أیمنه المزاهر کلهاو اقتم أیسره أثیدة فال