اقترانلغتنامه دهخدااقتران . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) با یکدیگر قرین شدن . (المصادر زوزنی ). قرین شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). یار شدن به دیگری . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (صراح اللغة) (ناظم الاطباء) : با آتشت موازنه وز خاکت ارتفاع با اخترت مقابله با رای
اقترانفرهنگ فارسی عمید۱. قرین شدن؛ نزدیک شدن و یار شدن به دیگری؛ نزدیکی و پیوستگی.۲. قرار گرفتن دو ستاره در یک درجه ودقیقۀ یک برج.
اقترانفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) قرین شدن . 2 - نزدیک شدن ستاره ای به ستارة دیگر. 3 - (اِمص .) نزدیکی ، پیوستگی .
قیاس اقترانیلغتنامه دهخداقیاس اقترانی . [ س ِ اِ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اقترانی آن بود که نتیجه و نقیض آن هیچکدام بالفعل در قیاس مذکور نبود و استثنائی آن بود که نتیجه یا نقیضش بالفعل در قیاس مذکور بود. و فرق است میان مذکور و موضوع بمعنی مسلم چه مذکورباشد که در معرض تسلمی و منع نباشد و آن چنان
قیاس اقترانیلغتنامه دهخداقیاس اقترانی . [ س ِ اِ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اقترانی آن بود که نتیجه و نقیض آن هیچکدام بالفعل در قیاس مذکور نبود و استثنائی آن بود که نتیجه یا نقیضش بالفعل در قیاس مذکور بود. و فرق است میان مذکور و موضوع بمعنی مسلم چه مذکورباشد که در معرض تسلمی و منع نباشد و آن چنان
conjunctionsدیکشنری انگلیسی به فارسیپیوندها، پیوستگی، حرف ربط، عطف، اتصال، ترکیب عطفی، ربط، اقتران، حرف عطف، زوج
اتصالاتفرهنگ فارسی معین( ~.) [ ع . ] (اِ.) جِ اتصال . 1 - پیوستن ها، پیوستگی ها. 2 - مقارنه یا اقتران و مقابله یا استقبال نیرین یا کوکبی با شمس . 3 - کاینات جو.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) مهیلی (شیخ ...) ملقب به امیر نظام الدین . خوندمیر در حبیب السیر (ج 2 ص 258) آرد: امیر نظام الدین علیشیر بعد از چند گاهی که بلوازم امر مهرداری پرداخت از آن منصب استعفا نمود و التماس فرم