اقترافلغتنامه دهخدااقتراف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ورزیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). کسب کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). || گناه آوردن . (منتهی الارب )
اقتراففرهنگ انتشارات معین(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) کسب کردن ، کسب معاش کردن . 2 - (مص ل .) گناه کردن . 3 - به جا آوردن . 4 - وزیدن .
اغترافلغتنامه دهخدااغتراف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آب به مشت برگرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). با دست آب برگرفتن . غَرف . (از اقرب الموارد). از کف آب خوردن و آب به مشت برگرفتن
اعترافدیکشنری عربی به فارسیاعتراف , اظهار اشکار , اظهار و اقرار علني , اقرار , اقرار بجرم , اعتراف نامه , بازشناخت , بازشناسي
اقتراعدیکشنری عربی به فارسیورقه راي , مهره راي و قرعه کشي , راي مخفي , مجموع اراء نوشته , با ورقه راي دادن , قرعه کشيدن
گناه کردنلغتنامه دهخداگناه کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مرتکب گناه شدن . جرم و عصیان کردن . اِقتراف . اِجترام . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). اِذناب . ارتکاب
اکتسابلغتنامه دهخدااکتساب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ورزیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). کسب کردن . (تاج المصادر بیهقی ). بدست آوردن . حاصل کردن . (فرهنگ فارسی معین ). حا
کسب کردنلغتنامه دهخداکسب کردن . [ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ورزیدن . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). کوشش کردن و تحصیل نمودن . (ناظم الاطباء). الفغدن . الفنجیدن .(صحاح الفرس ) (یاددا
مقترفلغتنامه دهخدامقترف . [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ) بعیر مقترف ؛ شتر نوخریده . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || کسب شده . مکتسب . (یادداشت به خط
مقترفلغتنامه دهخدامقترف . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) ورزنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). ورزکننده . (ناظم الاطباء). کسب کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). ج ، م