اقتحاملغتنامه دهخدااقتحام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بعنف در کاری شدن . (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر بیهقی ). بی اندیشه در کاری درآمدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) : فرمو
اقتحامفرهنگ انتشارات معین(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - بدون اندیشه دست به کاری زدن . 2 - خود را در سختی انداختن . ج . اقتحامات .
اقتحامفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. بیاندیشه در امری داخل شدن؛ نیندیشیده به کاری پرداختن.۲. خود را به سختی و مشقت انداختن.۳. کسی را خوار شمردن.
افتحاملغتنامه دهخداافتحام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شراب شبانگاهی خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شراب شبانگاهی نوشیدن . (ناظم الاطباء). || اعتناق . (از اقرب الموارد).
اقتثاملغتنامه دهخدااقتثام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) از بیخ برکندن . || مال بسیار گرفتن و تمام آنرا بردن . || فراهم آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
عَقَبَةَفرهنگ واژگان قرآنراه سنگلاخي و دشوار است که به طرف قله کوه منتهي ميشود (اقتحام عقبه در عبارت "فَلَا ﭐقْتَحَمَ ﭐلْعَقَبَةَ "اشاره است به انفاقهايي که براي انفاقگر بسيار دشوار باش
تبعاتلغتنامه دهخداتبعات .[ ت َ ب َ ] (ع اِ) پیروان . || لوازم چیزی . || گاهی مراد از عقوبات معاصی باشد. || تبعات اقتحام ؛ کنایه از رنجها و مشقتها . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
قحوملغتنامه دهخداقحوم . [ ق ُ ] (ع مص ) خویشتن را بناگاه در کاری افکندن بی اندیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اقتحام .
ضاریلغتنامه دهخداضاری . (ع ص ) در پی صید دونده (سگ ومانند آن ). سگ بچه ٔ دوان . (منتهی الارب ). سگ شکاری . (مهذب الاسماء) : هنگام کار در غلبه و اقتحام سباع ضاری اندر شکار. (جهان