اقتحاشلغتنامه دهخدااقتحاش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بازکاویدن تا چیزی را بدانی . (منتهی الارب ). بازکاویدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
اقتحافلغتنامه دهخدااقتحاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خوردن تمام آنچه در کاسه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نیک آشامیدن . (تاج المصادر بیهقی ). سخت آشامیدن . || بردن .
اقتحاملغتنامه دهخدااقتحام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بعنف در کاری شدن . (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر بیهقی ). بی اندیشه در کاری درآمدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) : فرمو
اقتراشلغتنامه دهخدااقتراش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) با هم به نیزه کارزار کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || کسب کردن . || سعایت کردن نسبت بکسی و بدی نمودن . (از اق
امتحاشلغتنامه دهخداامتحاش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سوخته شدن . (مصادر زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). احتراق . (المنجد). سوخته شدن نان و غیر آن . |
اقتحافلغتنامه دهخدااقتحاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خوردن تمام آنچه در کاسه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نیک آشامیدن . (تاج المصادر بیهقی ). سخت آشامیدن . || بردن .
اقتحاملغتنامه دهخدااقتحام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بعنف در کاری شدن . (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر بیهقی ). بی اندیشه در کاری درآمدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) : فرمو
اقتراشلغتنامه دهخدااقتراش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) با هم به نیزه کارزار کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || کسب کردن . || سعایت کردن نسبت بکسی و بدی نمودن . (از اق
امتحاشلغتنامه دهخداامتحاش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سوخته شدن . (مصادر زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). احتراق . (المنجد). سوخته شدن نان و غیر آن . |