اقتباسدیکشنری عربی به فارسیذکر , نقل قول , احضار , احضار به بازپرسي , تقديرازخدمات , تقديررسمي , بيان , ايراد , اقتباس , عبارت , مظنه , نقل کردن , مظنه دادن , نشان نقل قول
تبندیکشنری عربی به فارسیقبول کردن , اتخاذ کردن , اقتباس کردن , تعميد دادن , نام گذاردن (هنگام تعميد) , در ميان خود پذيرفتن , به فرزندي پذيرفتن , غذا , نسل , بچه سر راهي , پرستار , دايه
adoptدیکشنری انگلیسی به فارسیاتخاذ کردن، قبول کردن، اقتباس کردن، تعمید دادن، نام گذاردن، در میان خود پذیرفتن، به فرزندی پذیرفتن، فرا گرفتن
extractدیکشنری انگلیسی به فارسیاستخراج کردن، عصاره، خلاصه، شیره، زبده، اقتباس کردن، بیرون کشیدن، عصارهگرفتن