اقاویللغتنامه دهخدااقاویل . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اقوال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جج ِ قول . (ترجمان القرآن ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) : و اقاویل انصاف ازاباطیل خلاف صیانت کنی
اقاویزلغتنامه دهخدااقاویز. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قَوز. (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به قَوز شود.
اقاویملغتنامه دهخدااقاویم . [ اَ ](ع اِ) ج ِ اَقوام . جج ِ قوم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به قوم و اقوام شود.
اقویلاسمونلغتنامه دهخدااقویلاسمون . [ اَقو ی ِ س َ ] (معرب ، اِ) روغن بلسان . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آنرا بعربی دهن البلسان خوانند. (برهان ).
تخریجاتلغتنامه دهخداتخریجات . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تخریج : و چون آن نوع کلمات را به مواعظ و نکت متصوفه آمیخته بود و از تخریجات خویش بحث در این اقاویل ریخته . (جهانگشای جوینی ). رجوع
تفاسخلغتنامه دهخداتفاسخ . [ ت َ س ُ ] (ع مص ) از دو طرف شکستن عهدی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). موافقت دو طرف در فسخ عقدی . (از اقرب الموارد). || تناقض گفتار: تفاسخ الاقاویل ؛ تن
تمسک جستنلغتنامه دهخداتمسک جستن . [ ت َ م َس ْ س ُ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) دست آویز جستن : او به معاذیر زورو اقاویل غرور تمسک جست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 317). رجوع به تمسک و
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن منجم کاتب ، مکنی به ابوعون ، یکی از خاندان آل ابوالنجم . متکلم و شاعری مترسل . و کتاب التوحید و اقاویل الفلاسفه و کتاب النواحی فی اخ
روح الدینلغتنامه دهخداروح الدین . [ حُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن اسحاق بن علی بن عربشاه . واعظ و عالم و جامع اقاویل مفسران و ناشر احادیث رسول خدا بود، و از زهد و معرفت نصیبی تمام داشت . ا