حکامیةلغتنامه دهخداحکامیة. [ ح َک ْ کامی ی َ ] (اِخ ) نام نخلستانی به یمامة بنوحکام را. و بنوحکام بطنی است از بنی عبیدبن ثعلبة.
اقامةلغتنامه دهخدااقامة. [ اِ م َ ] (ع مص ) آرام کردن در جایی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). اقام بالمکان اقامة؛ آرام کرد در آن جای . (منتهی الارب ). مقام کردن . مقیم شدن . ماندن در جای . (غیاث اللغات ). || دوام ورزیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پیوسته برپای داشتن . (منتهی الارب ) (
اکامهلغتنامه دهخدااکامه . [ اَ م َ / م ِ ] (اِ) اُکامَه . غذایی که از روده ٔ گوسفند سازند و آنرا از گوشت و مصالح پر و آکنده می کنند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از برهان ).
اکامهلغتنامه دهخدااکامه . [ اُ م َ / م ِ ] (اِ) اَکامَه . اَکامِه . (ناظم الاطباء). رجوع به اکامه [ اَ م َ / م ِ ] شود.
اِدَّعي عليدیکشنری عربی به فارسیاقامه دعوا کرد عليه , شکايت کرد از , اقامه کيفر خواست نمود عليه , دادخواهي کرد عليه
اِدَّعاءٌدیکشنری عربی به فارسیزعم , خيال , ادّعا , تظاهر , غرور , مطالبه , مدّعي شدن , ادعا کردن , دعوي کردن , دادخواهي کردن , اقامه دعوا نمودن
اِحْتِکامٌدیکشنری عربی به فارسیاستحکام , محکم شدن , حکميت (داوري) را پذيرفت , دادخواهي کردن , اقامه دعوا کردن , اقامه کيفر خواست نمودن , شکايت کردن , به ميل خود رفتار کردن , به دلخوا عمل کردن , به داوري گذاشتن , تصاحب کردن , زرگويي , سلطه گري
دادخواهیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات واهی، تظلم، دادجویی، مرافعه، اعادۀ حیثیت، شکایت، اعلام جرم، منازعه، مناقشه دعوای حقوقی، اقدام قضایی، مناقشه حقوقی موضوع دعوی، متنازع فیه، موضوع دادخواهی، ادعا، مدعیبه، خواسته، ادعای غبن، ادعای شرف دعوی، اقدام قانونی، اقامۀ دعوا، ایراد، مراحل قضایی▼، اتهام، اظهار، تأکید مباشرت
مراحل قضاییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات قضایی، آیین دادرسی، جریانکار در دادگاه، جریان دعوی آیین دادرسیکیفری، آیین دادرسی مدنی، اصول محاکمات حکم، قرار احضاریه، خواست برگ، احضارنامه، حکم تفتیش، اجازه تفتیش، اجرائیه، اخطار، دادخواست▼ اقامۀ دعوا، ایراد استشهاد، استشهاد محلی، درخواست بازداشت، کفالت، ضمانت، دستور احضار زندانی، ا
اقامهفرهنگ فارسی عمید۱. برپا داشتن.۲. (اسم) (فقه) کلمات مخصوصی که بعد از اذان و قبل از شروع نماز بیان میشود و شامل اذان بهاضافۀ لفظ «قد قامت الصلوة» است؛ اذان دوم.۳. (اسم) «الله اکبر» که در آغاز نماز گفته میشود.۴. [قدیمی] در جایی ماندن.
اقامهفرهنگ فارسی معین(اِ مِ یا مَ) [ ع . اقامة ] (مص ل .) اقامت . ؛~ ء نماز تکبیری که برای برپا کردن نماز گویند.
اقامهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب اقامۀ نماز، ادا، اقتدا، موعظه، آموزش نماز جماعت، امامت، پیشنمازی، اتمام
اقامهفرهنگ فارسی عمید۱. برپا داشتن.۲. (اسم) (فقه) کلمات مخصوصی که بعد از اذان و قبل از شروع نماز بیان میشود و شامل اذان بهاضافۀ لفظ «قد قامت الصلوة» است؛ اذان دوم.۳. (اسم) «الله اکبر» که در آغاز نماز گفته میشود.۴. [قدیمی] در جایی ماندن.
اقامهفرهنگ فارسی معین(اِ مِ یا مَ) [ ع . اقامة ] (مص ل .) اقامت . ؛~ ء نماز تکبیری که برای برپا کردن نماز گویند.
اقامهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب اقامۀ نماز، ادا، اقتدا، موعظه، آموزش نماز جماعت، امامت، پیشنمازی، اتمام