افژولانیدنلغتنامه دهخداافژولانیدن . [ اَ دَ ] (مص ) تقاضا کنانیدن . || برانگیزانیدن و پریشان کنانیدن . || آشامیدن فرمودن . || رفع تشنگی کردن . (ناظم الاطباء). و رجوع به افژولیدن شود.
افروزانیدنلغتنامه دهخداافروزانیدن . [ اَ دَ ] (مص )روشن کردن . درخشان ساختن . (فرهنگ فارسی معین ). متشعشع کردن . درخشانیدن . روشن کنانیدن . (ناظم الاطباء). || مشتعل کردن . شعله ور ساخ
افژولیدنلغتنامه دهخداافژولیدن .[ اَ دَ ] (مص ) برانگیختن . (ناظم الاطباء) (آنندراج )(شرفنامه ٔ منیری ) (میرزا ابراهیم ). || برانگیختن بجنگ . (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مؤی
افژولیدنلغتنامه دهخداافژولیدن .[ اَ دَ ] (مص ) برانگیختن . (ناظم الاطباء) (آنندراج )(شرفنامه ٔ منیری ) (میرزا ابراهیم ). || برانگیختن بجنگ . (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مؤی
افروزانیدنلغتنامه دهخداافروزانیدن . [ اَ دَ ] (مص )روشن کردن . درخشان ساختن . (فرهنگ فارسی معین ). متشعشع کردن . درخشانیدن . روشن کنانیدن . (ناظم الاطباء). || مشتعل کردن . شعله ور ساخ
افژولیدگیلغتنامه دهخداافژولیدگی .[ اَ دَ / دِ ] (حامص ) اسم از افژولیدن . پریشانی . عمل آنکه بیفژولد. و رجوع به افژول و افژولیدن شود.