افزایش کردنلغتنامه دهخداافزایش کردن . [ اَ ی ِ ک َ دَ ](مص مرکب ) افزون کردن . افزودن . (از ناظم الاطباء).
ازکاءلغتنامه دهخداازکاء. [ اِ ] (ع مص ) پاکیزه گردانیدن . (منتهی الارب ). || بالانیدن کشت . گوالانیدن زرع . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). افزایش کردن کشت و افزایش دادن . || گوال
احرافلغتنامه دهخدااحراف . [ اِ ] (ع مص ) خداوند مال افزوده و باصلاح آمده گردیدن . (منتهی الارب ). نیکومال شدن . افزایش کردن مال . || احراف ناقه ؛ لاغر کردن . لاغر گردانیدن . (منت
ویفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. مقدار؛ اندازه.۲. افزایش چیزی به چند برابر: ده وی (= ده برابر). وی کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] افزایش پیدا کردن.
بزرگنمایی تصویرimage magnificationواژههای مصوب فرهنگستانفرایند بزرگ کردن یا افزایش مقیاس ظاهر یک تصویر
انبساط یافتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ] انبساط یافتن، گسترش یافتن، توسعهیافتن دراز شدن، امتداد یافتن باد کردن، آماس کردن، متورم بودن، آماسیدن، بالا آمدن، برجسته شدن، برآمدن، بزرگ شدن، با