افریقیةلغتنامه دهخداافریقیة. [ اِ قی ی َ ](اِخ ) افریقا و در قدیم به تونس اطلاق میشده . (از فرهنگ فارسی معین ). حمداﷲ مستوفی آرد: از اقلیم دویم وسیم است . مملکتی طویل و عریض است و
افریقیهلغتنامه دهخداافریقیه . [ اِ ی َ ] (اِخ ) همان افریقیه بتشدید یاء است که در فارسی بتخفیف آن خوانده شده است . رجوع به افریقیّه و افریقا شود : چون بلشکرگه او آینه بر پیل زنندشا
افریقهلغتنامه دهخداافریقه . [ اِ ق َ ] (اِخ ) همان افریقا یا افریقیه است . حمداﷲ مستوفی در بیان اقالیم زمین آرد: و بخش زاویه مابین غرب و جنوب «نیرت » گویند، اهل قبط و بربرو افریقه
افریقیلغتنامه دهخداافریقی . [ اِ ] (اِخ ) سحنون بن سعید التنوخی مکنی به ابوسعید از فقهای اصحاب مالک که مدتی با او مجالست داشت و مذهب مالکی بوسیله ٔ وی در مغرب انتشار یافت . او در
افریقیلغتنامه دهخداافریقی . [ اِ ] (اِخ ) محمدبن احمد ملقب به المتیم و مکنی به ابوالحسن . او راست : کتاب اشعار الندماء وکتاب الانتصار للمتنبی و جز آن . او را دیوان اشعار بزرگی نیز
افریقیلغتنامه دهخداافریقی . [ اِ ] (ص نسبی ) این نسبت است به افریقیه که شهر بزرگ و معروفی است از بلاد مغرب بنزدیک اندلس که در زمان عثمان بن عفان بدست مسلمانان گشوده شد و گروهی دان
افریقیهلغتنامه دهخداافریقیه . [ اِ ی َ ] (اِخ ) همان افریقیه بتشدید یاء است که در فارسی بتخفیف آن خوانده شده است . رجوع به افریقیّه و افریقا شود : چون بلشکرگه او آینه بر پیل زنندشا