افرجلغتنامه دهخداافرج . [ اَ رَ ] (ع ص ) آنکه هر دو سرین وی جهت بزرگی با هم نپیوندد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنکه هر دو الیه ٔ وی بزرگ باشد و بهم نرسد. و انثی : فرجاء. (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ) (تاج المصادر بیهقی ). آنکه هر دو الیه ٔ وی بزرگ باشد و بهم نرسیده . (المصادر زوز
افریزلغتنامه دهخداافریز. [ اِ ] (اِ) آنچه از دیوار برآمده باشد مانند سنگی که در جرزهای کوچه بکار میگذارندتا از صدمه محفوظ باشد. (از ناظم الاطباء). طاق خانه . طاق . پیش حائط. (زمخشری ). افریزالحائط؛ کرانه های دیوار بخشت فراگرفته . معرب است . (منتهی الارب ). سیوطی گوید: مما اخذوه [ ای العرب ] من
افریزفرهنگ فارسی عمید۱. کرانۀ دیوار که برآمده باشد.۲. آنچه از دیوار برآمده باشد.۳. سنگی که در کنار دیوار یا پایه قرار بدهند.۴. خانۀ ساختهشده از آجر و گچ.
افرجیلغتنامه دهخداافرجی . [ اَ رَ ] (ص نسبی ) منسوب است به افرجه . و آن لقب بعض اجداد ابوجعفر احمدبن ابراهیم بن یوسف بن یزیدبن بندار تمیمی افرجی ضریر از مردم اصفهان معروف به ابن افرجه است . (از لباب الانساب سمعانی ).
حصن شنت افرجلغتنامه دهخداحصن شنت افرج . [ ح ِ ن ِ ش َ اُ ؟ ] (اِخ ) حصنی به اسپانیا. (حلل سندسیه ج 2 ص 198).
فرجاءلغتنامه دهخدافرجاء. [ ف َ ] (ع ص ) مؤنث اَفْرَج و آن کسی است که دو سرین وی از بزرگی به هم نپیوندد. (از اقرب الموارد). کسی است که به هم نمیرسد دو طرف نشستنگاه او به واسطه ٔ بزرگی . (شرح قاموس ). || آنکه شرم جای او پیوسته منکشف باشد. (منتهی الارب ). کسی است که همیشه در نشستن عورت او گشاده
افرجیلغتنامه دهخداافرجی . [ اَ رَ ] (ص نسبی ) منسوب است به افرجه . و آن لقب بعض اجداد ابوجعفر احمدبن ابراهیم بن یوسف بن یزیدبن بندار تمیمی افرجی ضریر از مردم اصفهان معروف به ابن افرجه است . (از لباب الانساب سمعانی ).
حصن شنت افرجلغتنامه دهخداحصن شنت افرج . [ ح ِ ن ِ ش َ اُ ؟ ] (اِخ ) حصنی به اسپانیا. (حلل سندسیه ج 2 ص 198).