افراسیابلغتنامه دهخداافراسیاب . [ اَ ] (اِخ ) آل ...، نام سلسله ای از فرمانروایان ترک که به نامهای آل خاقان وخانیه و افراسیابیه نیز خوانده میشوند. این سلسله در شرق جیحون یعنی بخارا،
افراسیابلغتنامه دهخداافراسیاب . [ اَ ] (اِخ ) اتابک ...، ابن یوسف شاه از اتابکان لر بزرگ بود و از 688 - 695 هَ . ق . حکمرانی داشت . وی مردی مستبد و ظالم بود. ابتدا افراد خاندان وزیر
افراسیابلغتنامه دهخداافراسیاب . [ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سارال بخش دیواندره از شهرستان سنندج . محلی کوهستانی و سردسیر است و 100 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات ،ت
افراسیابلغتنامه دهخداافراسیاب . [ اَ ] (اِخ ) غار...، نام غار افسانه ای که محل شمامه ٔ جادو بوده است . در اسکندرنامه آمده است : چون صلصال خبردار شد از اشکنجه کردن مهترنسیم ، ازشهر خ
افراسیابلغتنامه دهخداافراسیاب . [ اَ ] (اِخ ) کیا...،نام یکی از ملوک مازندران در عصر آل باوند و از بستگان آنان . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 337 شود.
افراسیاب پور پشنگلغتنامه دهخداافراسیاب پور پشنگ . [ اَ ب ِ رِ پ َ ش َ ] (اِخ ) همان افراسیاب پادشاه داستانی توران است . رجوع به افراسیاب در همین لغت نامه و حبیب السیر و فهرست آن شود.
افراسیاب ترکلغتنامه دهخداافراسیاب ترک .[ اَ ب ِ ت ُ ] (اِخ ) همان افراسیاب پادشاه داستانی توران که با ایرانیان باستان جنگها داشته است . مافروخی آرد: و بعضی گویند این مدینه [ اصفهان ] مب
افراسیاب ترکیلغتنامه دهخداافراسیاب ترکی . [اَ ت ُ ] (اِخ ) همان افراسیاب پادشاه داستانی توران است . ابوریحان در شرح تیرگان آرد: سیزدهم روز است ازتیرماه . و نامش تیرست همنام ماه خویش و هم
افراسیاب پور پشنگلغتنامه دهخداافراسیاب پور پشنگ . [ اَ ب ِ رِ پ َ ش َ ] (اِخ ) همان افراسیاب پادشاه داستانی توران است . رجوع به افراسیاب در همین لغت نامه و حبیب السیر و فهرست آن شود.
افراسیاب ترکلغتنامه دهخداافراسیاب ترک .[ اَ ب ِ ت ُ ] (اِخ ) همان افراسیاب پادشاه داستانی توران که با ایرانیان باستان جنگها داشته است . مافروخی آرد: و بعضی گویند این مدینه [ اصفهان ] مب
افراسیاب ترکیلغتنامه دهخداافراسیاب ترکی . [اَ ت ُ ] (اِخ ) همان افراسیاب پادشاه داستانی توران است . ابوریحان در شرح تیرگان آرد: سیزدهم روز است ازتیرماه . و نامش تیرست همنام ماه خویش و هم
افراسیاب جلابیلغتنامه دهخداافراسیاب جلابی . [ اَ ب ِ ] (اِخ ) از فرمانروایان جلابیان که پس از آل باوند بر مازندران حکومت داشتند. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 337 و فهرست آن شود.