افدیدنلغتنامه دهخداافدیدن . [ اَ دَ ] (مص ) شگفتی کردن و تعجب نمودن . (ناظم الاطباء). شگفتگی کردن و تعجب نمودن باشد.(مؤید الفضلاء). شگفتگی نمودن و تعجب کردن باشد. (آنندراج ). شگف
افتدیدنلغتنامه دهخداافتدیدن . [ اَ ت ِدَ ] (مص ) خصومت کردن . (شرفنامه ٔ منیری ) . در بعضی فرهنگها افتد جنگ و خصومت نوشته است اقول آن افند با نون خواهد بود. (مؤید).
افتیدنلغتنامه دهخداافتیدن . [ اُ دَ ] (مص ) بظاهر ممال افتادن . اوفتادن . فتادن . فتیدن . بمعنی سقوط و جز آن . رجوع به افتادن شود. در بعض لهجه ها از جمله لهجه ٔ مردم کاشان . (یادد