افتکارلغتنامه دهخداافتکار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اندیشه نمودن . (ناظم الاطباء). اندیشیدن . تفکر کردن . فکر کردن . تخیل . اندیشه : خویش را در خواب کن زین افتکارسر ز زیر خواب در یقظه ب
فکرةلغتنامه دهخدافکرة. [ ف ِ رَ ] (ع اِ) اندیشه .(منتهی الارب ). اعمال خاطر در چیزی . فِکری ̍. اسم از افتکار است . (از اقرب الموارد). رجوع به فکری شود.
مفتکرلغتنامه دهخدامفتکر. [ م ُ ت َ ک ِ ] (ع ص ) فکرکننده . اندیشه کننده : مشتغل توام چنان کز همه چیز غایبم مفتکر توام چنان کز همه چیز غافلم . سعدی .و رجوع به افتکار شود.
یقظهلغتنامه دهخدایقظه . [ ی َ ق َ ظَ / ظِ / ی َ ظَ / ظِ ] (از ع ،اِمص ) یقظة. بیداری و هشیاری . (ناظم الاطباء). به معنی بیداری که معمولاً به سکون قاف خوانند، به فتح قاف است . (ا