اریقشلغتنامه دهخدااریقش . [ اُ رَ ق ِ ] (ع ص مصغر) مصغر اَرْقَش ، به معنی آنکه نقطه های سیاه و سفید دارد. رجوع بارقش شود.
آغیشلغتنامه دهخداآغیش . (از یونانی ، اِ) به معنی طاهر به یونانی ، فنجنکشت . (مخزن الادویه ). رجوع به آغلیس شود .
اریقشلغتنامه دهخدااریقش . [ اُ رَ ق ِ ] (ع ص مصغر) مصغر اَرْقَش ، به معنی آنکه نقطه های سیاه و سفید دارد. رجوع بارقش شود.
آغیشلغتنامه دهخداآغیش . (از یونانی ، اِ) به معنی طاهر به یونانی ، فنجنکشت . (مخزن الادویه ). رجوع به آغلیس شود .
آغنسلغتنامه دهخداآغنس . [ ن ُ ] از یونانی ویتکس آگنوس . پنج انگشت . فنجنکشت . بنطافلن . بنطاباطیس . بنطاطومن . بنطادقطولن . ذو خمسة اوراق . ذو خمسة اصابع. دل آشوب . سکسنبویه . ف