اغواکنندهلغتنامه دهخدااغواکننده . [ اِ ک ُ ن َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) گمراه کننده . بیراه کننده . مضل . آنکه بضلالت و گمراهی افکند. رجوع به اغوا شود.
افشاکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط نده، افشاگر، مُقر، اقرارکننده، کاشف وحیشده، تعبیرکننده دم خروس شفاف
امضاکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته قرارداد، معاملهکننده، کارفرما، پیمانکار، متعاقد، معامل، متعامل، متعاهد، همطراز، حریف، رقیب، خریدار، فروشنده گواه، گواهیدهنده پا طر
مسوللغتنامه دهخدامسول . [ م ُ س َوْ وِ ] (ع ص ) اغواکننده . فریبنده . بی راه کننده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، مسولین : و آنچه کرده است از سر تعجیل بوده است به وس
محربلغتنامه دهخدامحرب . [ م ُ ح َرْ رِ ] (ع ص ) به خشم آورنده . اغواکننده . محرک . (ناظم الاطباء). برآغالنده . (از منتهی الارب ). || تیزکننده ٔ سنان . (ناظم الاطباء) (از منتهی ا
حوازلغتنامه دهخداحواز. [ ح َوْ وا ] (ع ص ) مبالغه ٔ حائز. (از اقرب الموارد). گردآرنده ٔ دلها و غالب شونده بر آن . اغواکننده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).- ح
مدسیلغتنامه دهخدامدسی . [ م ُ دَس ْ سی ] (ع ص ) ورغلاننده و برانگیزاننده و تباه کننده . (ناظم الاطباء). اغواکننده . افسادکننده : دساه ؛ اغواه و افسده . (متن اللغة) (اقرب الموارد
مضللغتنامه دهخدامضل . [ م ُ ض ِل ل ] (ع ص ) ضائع گرداننده . (آنندراج ). آن که سبب میشود یا روامیدارد گمراهی کسی را و اغواکننده و گمراه کننده و گم کننده . (ناظم الاطباء). بیراه