اغوادیکشنری فارسی به انگلیسیallurement, cozenage, enticement, instillation, seduction, subornation, temptation
اغوالغتنامه دهخدااغوا. [ اِ ] (از ع ،اِمص ) مأخوذ از تازی . گمراهی . ضلالت . گمراه کردگی . اضلال . فریب . وسوسه . پند و نصیحت بد. برانگیختگی و تحریک و تحریض بر کارهای بد. (ناظم
اقوعلغتنامه دهخدااقوع . [ اَق ْ وُ ] (ع اِ) ج ِ قاع . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به قاع شود.
اقوافرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (ادبی) در عروض، مختلف آوردن حرکات قوافی شعر مثل قافیۀ گِل با گُل، دَور با دُور، بَخت با دُخت، و طوس با فردوس، که یکی از عیوب قافیه است، مانندِ این بیت: هر وز
اغوا کردندیکشنری فارسی به انگلیسیallure, catch, inveigle, lure, mislead, seduce, solicit, suborn, tempt, entice