اغلاملغتنامه دهخدااغلام . [ اِ ] (ع مص ) کار شنیع با مردان و کودکان کردن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || تیزشهوت گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
اغلملغتنامه دهخدااغلم . [ اَ ل َ ] (ع ن تف ) پرشهوت تر. جماع کننده تر. نر که بیشتر بر ماده بجهد.- امثال : اغلم من تیس بنی حمان . اغلم من خوات . اغلم من ضبون . <span class="h
دبلغتنامه دهخدادب . [ دَ ] (مص ) لواطت و اغلام . (غیاث ) (آنندراج ). از پس رفتن . (آنندراج ). از دبر با کسی گرد آمدن .
مغلملغتنامه دهخدامغلم . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) تیزشهوت گرداننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). و رجوع به اِغلام شود. || شهوتی . تیزشهوت . (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مغلمیلغتنامه دهخدامغلمی . [ م ُ ل ِ ](حامص ) مأخوذ از تازی ، شهوت برخلاف طبیعت که در پسران باشد. (ناظم الاطباء). شهوت غیرطبیعی نسبت به پسران . (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به مغلم و اغلام شود.
تنخواه گرفتنلغتنامه دهخداتنخواه گرفتن . [ ت َ خوا / خا گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) کون گرفتن . (غیاث اللغات ). و این باصطلاح لوطیان کنایه از اغلام کردن بود. (بهار عجم ) (آنندراج ).
سراپا دادنلغتنامه دهخداسراپا دادن . [ س َ دَ ] (مص مرکب ) کون دادن ، و این محاوره ٔ لوطیانست . (آنندراج ) (بهار عجم ). لواطت و اغلام و مغلم . (مجموعه ٔ مترادفات ص 312) : داد عاشق پروری آن سروبالا میدهددیگران رو میدهند و اوسراپا میدهد