اغطسدیکشنری عربی به فارسیفرو بردن , زير اب کردن , پوشاندن , غوطه دادن , غسل ارتماسي دادن(براي تعميد) , دراب فرو بردن , غوطه ورساختن , مخفي کردن
اغطشلغتنامه دهخدااغطش . [ اَ طَ ](ع ص ) آنکه چشمش تاریکی کند و ضعیف بینایی شود بعلتی . (آنندراج ). نعت مذکر از غَطَش ، بمعنی سستی بینایی .(منتهی الارب ). روزکور. (یادداشت بخط مؤلف ). آنکه بد بیند و آب همی ریزد. (تاج المصادر بیهقی ). تاریک شدن چشم . (المصادر زوزنی ). آنکه بد بیند و از چشم او
اغطوسلغتنامه دهخدااغطوس . [ اَ ] (اِخ ) همان اغطسوس است بسقوط سین اول بر وزن قربوس که نام پادشاه اول است از پادشاهان قیاصره ٔ روم . (از برهان ). رجوع به اغطسوس شود.
اغتیاظلغتنامه دهخدااغتیاظ. [ اِ ] (ع مص ) بخشم گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خشم گرفتن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر زوزنی ). بخشم شدن . (صراح ). مطاوع برای فعل «غاظ». یقال : «غاظه فاغتاظ». (از اقرب الموارد). تَغَیﱡظ. (یادداشت بخط مؤلف ).
اغطاشلغتنامه دهخدااغطاش . [ اِ ] (ع مص ) تاریک کردن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). تاریک کردن شب را و تاریک شدن آن . متعدی و لازم آمده است . (آنندراج ). تاریک کردن شب را و تاریک شدنش (متعدی و لازم ). یقال : «اغطش اﷲ اللیل و اغطش هو». (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).تاریک کردن و تاریک شدن