اغشاءلغتنامه دهخدااغشاء. [ اِ ] (ع مص ) فروپوشانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برپوشانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). و منه قوله تعالی : «فاغشیناهم فهم لایبصرون » (ق
اقشاءلغتنامه دهخدااقشاء. [ اِ ] (ع مص ) درویش گردیدن پس از توانگری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
اقشاعلغتنامه دهخدااقشاع . [ اِ ] (ع مص ) پراکنده شدن . (از اقرب الموارد)(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ). || گشاده شدن دل از غم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ||
کور ساختنلغتنامه دهخداکور ساختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) نابینا کردن . کور کردن . از نعمت بینایی محروم کردن : اِغْشاء؛ کور ساختن . تعمیة؛ کور ساختن . (منتهی الارب ). و رجوع به کور کردن ش
کور کردنلغتنامه دهخداکور کردن . [ کو ک َ دَ ] (مص مرکب ) نابینا ساختن . اعماء.(فرهنگ فارسی معین ). تعمیه . اغشاء. (ترجمان القرآن ). تعمیه . اعماء. (تاج المصادر بیهقی ). تباه کردن بی