اغثیلغتنامه دهخدااغثی . [ اَ ثا ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اسد. (از اقرب الموارد).
اغثیرارلغتنامه دهخدااغثیرار. [ اِ ] (ع مص ) بسیارپرزه شدن جامه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
اغثیلغتنامه دهخدااغثی . [ اَ ثا ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اسد. (از اقرب الموارد).
اغثیرارلغتنامه دهخدااغثیرار. [ اِ ] (ع مص ) بسیارپرزه شدن جامه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
غثرلغتنامه دهخداغثر. [ غ َ ث َ ] (ع اِ) پرزه ٔ جامه و ریشه ٔ آن . (آنندراج ): اغثار ثوبک اغثیراراً؛ کثرغَثره ُ (محرکة)؛ ای زِئبره و صوفه . (تاج العروس ).
اغثاءلغتنامه دهخدااغثاء. [ اِ ] (ع مص ) برهم گرد آوردن سیل گیاه چراگاه را و بدمزه ساختن و درشورانیدن آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غثا آوردن سیل و برهم گرد آوردن سیل گیاه
شیرلغتنامه دهخداشیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژی