عاهلغتنامه دهخداعاه . (اِخ ) موضعی است که در آن حمیدبن حریث بن بجدل کلبی با بنی فزاره برخورد و نبرد کرد. (از معجم البلدان ).
عاهلغتنامه دهخداعاه . (اِخ ) کوهی است در سرزمین فزارة. (از معجم البلدان ). || و یوم العاه از ایام عرب است .
اعهاءلغتنامه دهخدااعهاء. [ اِ ] (ع مص ) خداوند شتران آفت رسیده گردیدن :اعهی اعهاء. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بمال کسی آفت رسیدن : اعهی الرجل اعهاء(واوی ). وقعت
اعهادلغتنامه دهخدااعهاد. [ اِ ] (ع مص ) مبرا و مأمون ساختن کسی را از چیزی : انا اعهدک من اباقه اعهاداً. (منتهی الارب ). انا اعهدک من اباق هذا العبد اعهاداً؛ من ترا از گریختن این
اعهاءلغتنامه دهخدااعهاء. [ اِ ] (ع مص ) خداوند شتران آفت رسیده گردیدن :اعهی اعهاء. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بمال کسی آفت رسیدن : اعهی الرجل اعهاء(واوی ). وقعت
اعهادلغتنامه دهخدااعهاد. [ اِ ] (ع مص ) مبرا و مأمون ساختن کسی را از چیزی : انا اعهدک من اباقه اعهاداً. (منتهی الارب ). انا اعهدک من اباق هذا العبد اعهاداً؛ من ترا از گریختن این
عهولغتنامه دهخداعهو. [ ع ِهَْ وْ ] (ع اِ) خرکره . (منتهی الارب ) (آنندراج ).کره خر. (ناظم الاطباء). جحش . (اقرب الموارد). || (ص ) شتر استوار و توانا شگرف شانه نازک اندام پشت .