اعماسلغتنامه دهخدااعماس . [ اِ ] (ع مص ) پنهان کردن و پوشیدن . ناپدید کردن . (آنندراج ). ناپدید کردن وپوشیدن چیزی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). پنهان کردن چیزی را از کسی که
ابومسافرلغتنامه دهخداابومسافر. [ اَ م ُ ف ِ ] (اِخ ) کیسان . از روات است . وکیع از او و او از سعیدبن جبیر روایت کند.
ابومسحللغتنامه دهخداابومسحل . [ اَ ؟] (اِخ ) اعرابی . مکنی به ابومحمد موسوم به عبدالوهاب بن حریش . او از وافدین حسن بن سهل است به بغداد. و او را با اصمعی مناظراتی است در تصریف . او
hullsدیکشنری انگلیسی به فارسیچمدان ها، پوست، قشر، پوست میوه یا بقولات، کلبه، تنه کشتی، لاشه کشتی، پوست کندن، ولگردی کردن
اعماسلغتنامه دهخدااعماس . [ اِ ] (ع مص ) پنهان کردن و پوشیدن . ناپدید کردن . (آنندراج ). ناپدید کردن وپوشیدن چیزی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). پنهان کردن چیزی را از کسی که
عملغتنامه دهخداعم . [ ع َم م ] (ع اِ) برادر پدر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). برادر پدر، خواه آن برادر صلب
شیء بیجوهرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ، نشانه، سمبول، نماد، قرینه، علامت، اثر، ظاهر، وجه، عوارض جان، روح، فکر، شبح، شعور سایه، فانتوم، روح، خیال، رویا، سراب، خطایباصره باد هوا، بخار، آه
پوشیدنلغتنامه دهخداپوشیدن . [ دَ ] (مص ) در بر کردن . بتن کردن . در تن کردن . پوشیدن جامه ای را. ملبس شدن . در پوشیدن . بر تن کردن . بر تن راست کردن . لبس . تلبس . مکتسی شدن . اکت