اعثیجاجلغتنامه دهخدااعثیجاج . [ اِ ] (ع مص ) شتافتن ، یقال : اعثوجج اعثیجاجاً؛ شتافت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شتاب کردن . (از اقرب الموارد).
اعلابلغتنامه دهخدااعلاب . [ اَ ] (اِخ ) زمینی است ازآن عک بن عدنان میان مکه و ساحل که در حدیث ارتداد از آن ذکری شده است . (از معجم البلدان ).
اعثیجاجلغتنامه دهخدااعثیجاج . [ اِ ] (ع مص ) شتافتن ، یقال : اعثوجج اعثیجاجاً؛ شتافت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شتاب کردن . (از اقرب الموارد).
اعلابلغتنامه دهخدااعلاب . [ اَ ] (اِخ ) زمینی است ازآن عک بن عدنان میان مکه و ساحل که در حدیث ارتداد از آن ذکری شده است . (از معجم البلدان ).