سامانة اعلام خطر زمینلرزهseismic alert system, SASواژههای مصوب فرهنگستانشبکة لرزهنگاری نصبشده در نواحی کاف لرزهای برای پیشهشدار جنبش نیرومند زمین به ساکنان یا مقامهای مسئولِ شهرها یا مناطقی با تراکم جمعیتی بسیار
تخلیه اطلاعاتى (كسب اطلاعات از فرد اعزام شده به خارج به هنگام برگشت)دیکشنری فارسی به عربیاستخلاص المعلومات
پیشاخطارearly warning, tactical warningواژههای مصوب فرهنگستاناعلام خطر رادار زمینی یا رادار پرنده و ایستگاههای شنود مبنی بر احتمال حملۀ هوایی یا موشکی دشمن از فاصلۀ دور
تنظیمگر گذرگاهgrade crossing traffic control deviceواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای که از آن برای محافظت یا اعلام خطر در تقاطع راهآهن و خیابان یا حملونقل عمومی هدایتشده و خیابان استفاده میشود
alertدیکشنری انگلیسی به فارسیهشدار، اعلام خطر، اژیر هوایی، خروش برآوردن، سر و صدا و اشوب کردن، هوشیار، مواظب، متوجه، زیرک، گوش بزنگ، محتاط