لغتنامه دهخدا
اعقص . [ اَ ق َ ] (ع ص ) تکه که شاخ او از پس گرد گوش درآمده . و یقال : کبش اعقص و قرن اعقص ایضاً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تکه که شاخ او از پس گرد گوش درآمده . (آنندراج ). آهو یا بز کوهی که شاخ آن از پشت به گوش پیچیده باشد. (از اقرب الموارد). کنار سرو در پیش آمده . (یاد