اعسارلغتنامه دهخدااعسار. [ اِ ] (ع مص ) نیازمند شدن و تنگ دست گردیدن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیازمند شدن و تنگ دست گردیدن و درویش شدن . (آنندراج ). فقیر و تنگ دست شدن : ا
اعسارفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (حقوق) عاجز بودن از ادای دین بهواسطۀ فقر و تهیدستی.۲. [قدیمی] تنگدست شدن؛ نیازمند شدن؛ به سختی افتادن.
اعصاردیکشنری عربی به فارسیطوفان موسمي , بادتند وشديد , گردباد , تندباد , طوفان , اجتماع , توفان سخت درياي چين
اعثارلغتنامه دهخدااعثار. [ اِ ] (ع مص ) شکایت کس نزد پادشاه کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بد گفتن از کسی نزد پادشاه و در جای هلاک قرار دادن او را خواستن . و بدین معنی با
اعصارلغتنامه دهخدااعصار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عصر که بمعنی زمانه است . (از کشف و منتخب و شروح نصاب از غیاث اللغات ). ج ِ عصر که بمعنی زمانه باشد. (آنندراج ). ج ِ عَصر، عُصر، عِصر، ب
اعصارلغتنامه دهخدااعصار. [ اِ ] (ع مص ) باران رسیده شدن . اُعصر القوم (مجهولاً) اعصاراً؛ باران رسیده شدند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). باران رسیدن بقوم : اُعصر القوم (مجهول
افلاسفرهنگ مترادف و متضاداعسار، بیچیزی، بینوایی، تنگدستی، تهیدستی، عسرت، فاقه، فقر، مسکنت، مفلسی، نداری، نیازمندی، ورشکستگی ≠ یسر
solvencyدیکشنری انگلیسی به فارسیپرداخت بدهی، عدم اعسار، حل شدنی، پرداختنی، قدرت پرداخت دین، حل کردنی، تحلیل بردنی، ملائت
ملائتلغتنامه دهخداملائت . [ م َ ءَ ] (ع اِمص ) ضد اعسار است که در فقه به آن یسار هم گفته می شود. (ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ). و رجوع به مَلاءَة (معنی دوم ) شود.