ادفقلغتنامه دهخداادفق . [ اَ ف َ ] (ع ص ) کج . || مرد خم گرفته از پیری و اندوه . کوژ. || آنک دندانش بیرون نشسته بود از دهن . (تاج المصادر بیهقی ). شتر دندان بیرون آمده . || شتری
اعتفاقلغتنامه دهخدااعتفاق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مایل گردیدن شیر بر شکار. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تمایل پیدا کردن شیر بر شکار خود.(از اقرب الموارد). || شمشیر زدن ق
اعداقلغتنامه دهخدااعداق . [ اِ ] (ع مص ) به اندازه کردن کاری را. || دست انداختن در حوض مانند طالب چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
اعفاقلغتنامه دهخدااعفاق . [ اِ ] (ع مص )بی حاجت اکثر آمدوشد نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از متن اللغة). در پی حاجتی بسیار آمدوشد نمودن : اعفق الرجل ؛ اکثر الذ
ادفقلغتنامه دهخداادفق . [ اَ ف َ ] (ع ص ) کج . || مرد خم گرفته از پیری و اندوه . کوژ. || آنک دندانش بیرون نشسته بود از دهن . (تاج المصادر بیهقی ). شتر دندان بیرون آمده . || شتری
اعتفاقلغتنامه دهخدااعتفاق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مایل گردیدن شیر بر شکار. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تمایل پیدا کردن شیر بر شکار خود.(از اقرب الموارد). || شمشیر زدن ق
اعداقلغتنامه دهخدااعداق . [ اِ ] (ع مص ) به اندازه کردن کاری را. || دست انداختن در حوض مانند طالب چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
اعفاقلغتنامه دهخدااعفاق . [ اِ ] (ع مص )بی حاجت اکثر آمدوشد نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از متن اللغة). در پی حاجتی بسیار آمدوشد نمودن : اعفق الرجل ؛ اکثر الذ