اعدامدیکشنری عربی به فارسیاجرا , بدون محاکمه مجازات کردن ياکشتن (توسط جماعت) , درکوچه وبازار گرداندن ومجازات کردن , بدنام کردن , زجر کشي کردن
پیزارلغتنامه دهخداپیزار. (اِخ ) فرانسوا. از حادثه جویان اسپانیولی و سیاستمدار اسپانیا. مولد بارسلن (1901 - 1821 م .). صاحب قاموس الاعلام ترکی آرد: یکی از ژنرالهائی است که امریکا
تولدلغتنامه دهخداتولد. [ ت ُ ل ِ ] (اِخ ) به اسپانیولی تولدو و معرب آن طلیطله شهر و مرکز ولایتی است در اسپانی و بر کنار رود تاجه واقع است و 40200 تن سکنه دارد و تا سال 1560م . پ
پریملغتنامه دهخداپریم . [ پْری / پ ِ ] (اِخ ) (دن ژوان ) مرد سیاسی و سردار اسپانیولی . متولد دررس بسال 1814 م . وی یکی از مسببین سقوط ایزابل دوم است چون اختیار امور ملکی را بدست
اشکربلغتنامه دهخدااشکرب . [ اِ ک َ ] (اِخ ) برحسب نوشته ٔ یاقوت نام قصبه ای است در جهت شرقی اندلس . این محل مسقط رأس بعضی از مشاهیر علما بوده است و معلوم نشد اسپانیولیهای امروز
پیسکوبامبهلغتنامه دهخداپیسکوبامبه . [ ک ُ ب َ ] (اِخ ) نام وادئی است در ایالت لویه از جمهوری اکوادر، به امریکای جنوبی . بنابر مشهور این وادی مدفن خزائنی است که طایفه ٔ اینکه برای نجات